آبجــــ♥ـــی جون

 

چند وقت پیش، قرار شد واسش توضیح بدم که چرا واسه داداشش، یه دونه است! حالا قراره اعتراف کنم!
قسمت اول: صدات!

بیست و نه ما از خواهر-برادری مون گذشته بود که برای اولین بار صداتو شنیدم[1]!
همون روز بهش گفتم که : چقد صدات مهربونه تو دختر!! به خودمم گفتم که: چقد صداشو دوس دارم من!!

یه مدت گذشت. تا این روزا که همش باروون اومد.

وای! صدای تو معجزه است! با باروون قشنگ تر میشه!

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] . 19/11/1392 ، حدود ساعت 14


برچسب‌ها:
شنبه 24 اسفند 1392برچسب:خواهر,برادر,صدا,مهربون,باروون,بارون,باران,معجزه!, | 22:9 | juju |

 

کاش نامتــــ را با خط بریل میــــ نوشتند !

صدا کردنت کافی نیست ،

شکوه اسم تــــو را باید لمس کرد !

 


برچسب‌ها:
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:کاش,نامت,خط بریل,صدا,شکوه,اسم,تو,لمس, | 14:35 | juju |

Other link
.............................................
Other
.............................................


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 20985
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1

Alternative content